نمایشی عامه پسند و نزدیک به هر قشری اما بسیار فلسفی.بیژن مفید در این کار شاهکار خلق کرده است. که با گذشت پنج دهه همچنان شنیدن فایل صوتی و یا دیدن این تئاتر که یکی از معجزه هایش در اختیار گرفتم عموم این نمایش بصورت تصویری است.و فیلمش را قطعا دیده اید.شهر قصه بسیار زنده و جذاب و دل نشین است. روایت زندگی. عشق.ناکامی.حسادت. تنفر و دشمنی است.نمایشی تمثیلی و نمادین و در این اثر ما با سنت های پوسیده با دروغ و نادانی و عشق یکطرفه روبرو هستیم.
انقدر متن نوشته شده شیوا و موزون است که با یکبار خواندن و شنیدن و دیدنش متن را حفظ می کنیم.اینجاست که نشان میدهد زنده یاد بیژن مفید یک نابغه در دنیای نمایش بوده هست. و با گذشت نیم قرن هنوز اثری حتی در حدش خلق نگشته
این نمایش بارها و بارها اجرا رفته.توسط بازیگران و کارگردانن مجرب بسیاری.اما هنوز هیچ کس به اجرای اصلی خود خالقش مفید و بازیهای درخشان اساتیدی چون محمود استاد محمد و جمیله ندایی و …. نرسیده است.
توضیح و تاریخچه نمایش : شهرقصه در ۸۰۰۰صفحه تایپ شده و ۸ ساعت نوار ضبط شده از متن وجود دارد. بیژن مفید یکی از نسخهها را با گروه نمایش برنامه دوم رادیو تهران ضبط کرده بود. با جا افتادن کار در خانه پیش آهنگی ناحیه پنج تهران. خیابان شهباز که آتلیه تئاتر نامیده شده بود. حدود یکسال، هر هفته با تماشاچیان دعوتی اجرا میشد.
شهر قصه اولین بار خارج از «آتلیه تئاتر» در دبیرستانی در ناحیه پنج تهران اجرا شد.
تمرینات و اجراها یک سال ادامه داشت. اردیبهشت ۱۳۴۷ فرخ غفاری، خجسته کیا و رضاقطبی شهر قصه را به جشن هنر دوم دعوت کردند. شهر قصّه چهارشب در جشن هنر شیراز، «دانشگاه پهلوی» سه ماه در تئاتر سنگلج (بیست و پنج شهریور) شش ماه در انجمن اطلاعات بانوان و چند شب در شهرهای جنوب ایران اجرا شد.. (آبادان. مسجد سلیمان. آغاجاری)
درباره نمایش:
بیژن مفید در بروشور شهر قصه نوشتهاست:
«شهر قصّه حکایت انسانهای ساخته ذهن یک قصّه گوست. انسانهایی که ماسک حیوانات را به چهره دارند و به دنیای پر از ریا و دروغ کوچکشان خو گرفتهاند. یک روز یک انسان جدید به شهر وارد میشود و به رنگ آنها در میآید و هویت خود را از دست میدهد.»
بیژن مفید در مورد شهر قصه در مصاحبهای با بصیر نصیبی در مجله نگین شماره ۴۳ آذرماه ۱۳۴۷ در جواب سوالی میگوید:
« سوال: پرسوناژهای شما در طول نمایش به بهرهکشی و سودجویی از هم میپردازند. چه نیرویی این روابط را بر پا نگه داشته است؟
جواب :بحث تلخی ست. در حقیقت شهر قصه، قصه گرگهاست. روایت است در شبهای سرد زمستان دو گرگ گرسنه به هم میرسند. از ترس روبروی هم مینشینند و مواظب یکدیگرند که یکی آن دیگری را از شدت گرسنگی پاره نکند. کم کم گرگان دیگر میرسند و همه دور هم مینشینند و مواظب یکدیگر پلک نمیزنند. هر بار یکی خسته میشود و پلک میزند، بقیه بر سرش میریزند و پاره پارهاش میکنند. و متوجه نیستند که زمان پاییدن یکدیگر شاید شکارهایی رد شدهاند و آنها ندیدهاند. شهر قصه، حکایت حلقه گرگهاست و تراژدی نکبت بار آدمیزاد. شاید اگر هر کدام از آنها حرکتی میکردند وضعشان اینهمه دردناک نبود.
و چند خط بعد میگوید “نکته اینکه این کار کمک زیادی به پر شدن فاصله فکری بین روشنفکر و مردم عادی میکند. این دو دسته در عصر ما روز به روز از هم فاصله میگیرند. این فاصله باید روزی از بین برود. کار من کوششی است برای پر کردن این خندق ذهنی بین روشنفکر و مردم.”
بیژن وقت بسیاری صرف فیلم شهر قصّه با کارگردانی منوچهر انور کرد که با شکست تجاری روبرو شد.»
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.