خلاصه داستان تنهایی پر هیاهو
هانتا در زیرزمینی که انبار کاغذ باطله است، مشغول خمیر کردن کتابهایی است که اداره سانسور حکومت مرکزی برای او ارسال میکند. ولی او شخصیتی متفاوت با کارگران معمولی دارد که فقط دستور را اجرا میکنند؛ او کتابهای ارزشمند را با خود به خانه میبرد و با شخصیتهای آن زندگی میکند، به طوریکه سراسر زندگی و فکر او پر از کتاب شده است. پس از 35 سال زندگی کردن در انبار خمیر کتابها با پیشرفت تکنولوژی دستگاههای جدید وارد بازار میشوند و او از طرف رییسش مجبور به تغییر شغل میشود اما داستان به اینجا ختم نمیشود…
بهومیل هرابال؛ نویسنده انقلابی ادبیات چک
بهومیل هرابال در کنار «فرانس کافکا» و «میلان کوندرا» از داستاننویسان مطرح جمهوری چک است که در سال 1914 میلادی به دنیا آمد. بهومیل دارای مدرک تحصیلی دکترای حقوق است و علاوه بر آن تحصیلاتی در زمینههای فسلفه، تاریخ و ادبیات هم دارد. اما نکته جالب در مورد او این است که به مدرک تحصیلیاش هیچگونه توجهی نکرد و شغلهای کارگری بسیار سختی مثل سوزنبانی راه آهن، نمایندهی بیمه، کارگر ذوبآهن و همچنین کار در کارگاه پرس کاغذ را امتحان کرد. بعدها انجام اینگونه شغلها منجر به شناخت کامل فضای کاری آنها و دستمایهی نوشتن جذابترین رمانهای هرابال شد. علاوه بر این باعث خلق شخصیتهای منحصر به فردی شد که بسیار متفاوت با شخصیتهای معمول داستانهای دیگر است. به طور مثال کار به عنوان سوزنبان راهآهن دستمایه خلق رمان «نظارت دقیق قطارها» شد که یکی از مطرحترین رمانهای او نام گرفت و فیلمی نیز بر اساس آن ساخته شد که موفق به دریافت جایزه اسکار شد. کار در کارگاه پِرس نیز ایدهی نوشتن کتاب تنهایی پرهیاهو شد و بهومیل شخصیت هانتا را با توجه به تجربههای شخصی خود خلق کرد. البته در دوران تسلط کمونیستها با توجه به مستندات تاریخی، بسیاری از روشنفکران مشغول کارهای کارگری بودند و خیلی عجیب نبود که افراد تحصیل کرده با اختیار و یا اجبار کارهای بسیار سطح پایین انجام دهند.
بهومیل اولین رمان خود با نام «مرواریدهای اعماق» را در سال 1963 منتشر کرد که توجه مخاطبان را به خود جلب کرد و خیلی زود تمام نسخههای آن به فروش رفت. با توجه به اوضاع خفقان نظام کمونیستی چکسلواکی بهومیل هرآبال ممنوعالقلم بود و آثار او ابتدا در کشورهای دیگر به چاپ میرسید و پرفروش میشد و پس از شهرت جهانیاش در چکسلواکی چاپ میشد. تقریبا تمامی آثار هرابال به صورت زیرزمینی و «خود نشر» چاپ و تکثیر شدهاند و به دلیل مشکلاتی چاپ کتابها میتوانستند برای هرابال ایجاد کنند در ابتدای کتابها ذکر میشد که چاپ بدون اجازه نویسنده انجام شده است.
تنهایی پرهیاهو بین سالهای 1974 تا 1976 نوشته شد و در سال 1976 به صورت زیرزمینی و مخفیانه منتشر شد. اما 13 سال بعد به صورت رسمی در چکسلواکی در دسترس عموم قرار گرفت. نشریه «تایمز» تنهایی پر هیاهو را دربارهی روحیه خستگیناپذیر مردم چک و بالاتر از آن تاریخچه روحیات انسان در هر کجای دنیا میداند.
بهومیل در نظر بزرگان ادبیات
او یکی از برجستهترین نویسندگان جمهوری چک (چکسلواکی سابق) است. «کوندرا» معتقد است که او بزرگترین نویسندهی جمهوری چک است و «یوزوف اشکوورتسکی» هرابال را دگرگونکننده و انقلابی در ادبیات چک میداند. همچنین لسآنجلس تایمز او را پدر بزرگان ادبیات قرن بیستم چک میداند.
تنهایی پر هیاهو؛ ستایش آزادگی
هرابال، رمان تنهایی پر هیاهو را هنگامی که ممنوع القلم بود نوشت و از آن به عنوان تنها امید زندگیاش در آنها سالها یاد میکند. سبک روایت داستان راوی اول شخص است که با استفاده از این روش خواننده در سراسر کتاب احساس میکند در کنار هانتا قرار گرفته است و به صحبتهای او گوش میدهد. برای القا و نشان دادن روزمرگی هانتا، جملاتی مانند «سی و پنج سال است که …» به طور مداوم در سراسر کتاب تکرار شده است و این تکرار به حدی هست که در بعضی از قسمتهای کتاب خستگی و انزجار هانتا از کارش به وضوح قابل درک است. با وجود اینکه کتاب داستانی روانکاوانه دارد و از تنهایی انسان مدرن صحبت میکند اما درونمایهای سیاسی و اجتماعی دارد. صحبت از خمیر کردن کتابها خود به تنهایی نشاندهنده دوران خفقان نظام کمونیستی چکسلواکی در آن سالهاست و هرابال به این صورت نظر خود را در داستان بیان میکند :« اگر کسی میخواست کتابی را خمیر کند، باید سر آدمها را زیر پرس میگذاشت، چون که افکار واقعی از بیرون حاصل میشود… تفتیشکنندههای عقاید و افکار در سراسر جهان، بیهوده کتابها را میسوزانند». قسمت جذاب دیگر کتاب طنز سیاه آن است؛ هانتا که روشنفکری است که حالا مجبور به پرس کتاب خمیر کردن کتابها شده است با علم به بیرحمانه بودن کارش آن را در حالت مستی انجام میدهد زیرا معتقد است که در حالت عادی چنین جنایتی انجام شدنی نیست و از همکاران جوانترش که بهجای آبجو، شیر مینوشند انتقاد میکند و طعنهی طنز زیبایی را به نمایش میگذارد. اما روزمرگی و زندگی در یک زیرزمین مرطوب برای هانتا خالی از لطف هم نیست، عشقبازی با کتابها شوق زندگی به او میدهد و این عشق به حدی است که به آسمان بالا سرش و جهان اطرافش کاملا بی اعتناست و تنها به لذت خواندن کتابها فکر میکند : «سی و پنج سال هم هست که دارم بیوقفه آبجو میخورم. نه آنکه از این کار خوشم بیاید. از میخوارهها بیزارم. مینوشم تا بهتر فکر کنم، تا به قلب آنچه میخوانم بهتر راه یابم.» و تا زمانیکه دستگاههای جدید پرس برای کار او مزاحمت ایجاد نمیکنند از روزمرگی خود لذت میبرد و به امیدها و آرزوهای دورش میاندیشد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.